طرح پژوهشی «گفتمان حاکم بر آثار امیرخانی و مطالعه تطبیقی آن با گفتمان انقلاب اسلامی»، ویژگیهای روایی و محتوایی رمانهای امیرخانی را بررسی میکند تا بر اساس آن گفتمان حاکم بر آثار او و نویسنده تراز انقلاب بودن را ارزیابی کند. پژوهشگر ضمن اشاره به الگوبرداری امیرخانی از شیوههای مدرن یا سنتی، بخشی از پژوهش را نیز، به تحلیل مفاهیم و مضامین مربوط به سنت و مدرنیته در رمانهای او اختصاص میدهد.
فصل اول این تحقیق، با عنوان «کلیات پژوهش» مواردی همچون بیان مسئله، سوالهای اصلی و فرعی پژوهش، ادبیات موجود، روششناسی، نقاط تمرکز و سازماندهی پژوهش را بیان میکند. در فصل دوم، خلاصهای از رمانها بازگو میشود و فصل سوم به تحلیل مضامین مهم درباره سنت و مدرنیته میپردازد. فصل چهارم، ادبیات مورد نظر انقلاب بر مبنای نظر متفکران و صاحبنظران ادبی را از نظر گذرانده و فصل پنجم، ویژگیهای فرمی و محتوایی رمانهای وی را بررسی میکند و در نهایت در فصل ششم، همسو بودن یا نبودن شیوه رماننویسی وی با گفتمان انقلاب نتیجهگیری میشود.
این پژوهش اذعان میکند که امیرخانی، در بحث سنت و مدرنیته، در کنار توجه به آداب و رسوم سنتی، به مسائل و سوژههای مدرن نیز پرداخته است. اما بیشتر، ارزشهای سنتی را ترویج میکند که همسو با ارزشهای مورد انتظار گفتمان انقلاب اسلامی است؛ ارزشهایی که پژوهشگر آنها را در تقابل با دیدگاهها و ارزشهای فرهنگی موافقان غربی کردن جامعه ایران میداند و معتقد است فضاسازیها، شخصیتپردازیها، لحن و زبان داستان، شیوۀ ارزشگذاریها، عادات، منشهای اجتماعی، سلوک فردی و تیپهای شخصیتهای اصلی داستان، بیانگر سبک زندگی ایرانی و اسلامی است.
صغری صالحی در پاسخ به این سوال که آیا امیرخانی نویسنده تراز انقلابی است؟ میگوید که اگر مضمون و یا موضوع، معیار گرفته شود، میتوان گفت که آثار امیرخانی بخشی از این مضامین را پوشش داده است و درونمایه داستانهای او، بیشتر ارزشها و هنجارهای دینی و انقلابی مانند مبارزه با ظلم و ستم و زورگویی، استکبارستیزی، هویتگرایی، آرمانگرایی، عدالتخواهی، فداکاری، شهادتطلبی، همدردی با نیازمندان و پرهیز از سستی و بیتفاوتی است. در واقع، از محتوای آثار ابتدایی او، پاسداشت هویت دینی، ملی و انقلابی با رویکردی واقعگرایانه توأم با آرمانگرایی نتیجه میشود. بنابراین، اگر بخواهیم رابطه رمانهای وی را به لحاظ محتوایی در رابطه با ادبیات انقلاب بسنجیم، بیشتر بیانگر گفتمان ادبیات دینی و ارزشی است. عفاف و وقار ادبی که از ادبیات داستانی انقلاب، انتظار دارند، در آثار امیرخانی حاکم است. موضع ضددینی و اهانت به ارزشهای انقلابی نیز دیده نمیشود و بیشتر سعی در تصویرسازی نوعی مدینه فاضله دارد و به سمت طرح و دفاع از ارزشهای دینی و انقلابی و رویکرد آرمانگرایانه و متعهدانه متمایل است.
وی افزود: البته نمیتوان آثار او را از جهت محتوا، مصداق جامع و مانع حکایت و داستان اسلامی محسوب کرد که برخی از متفکران و سیاستگذاران فرهنگی انتظار داشتند و دارند. ولی اگر فرم و تکنیک، معیار گرفته شود، امیرخانی از شیوههای مرسوم داستاننویسی مدرن پیروی میکند. روند حرکتی او، از برزخ میان سنت و مدرن، به سمت مدرنیسم است و نمیتوان گفت که فرم و قالبی نو برای تراز انقلاب بودن خلق کرده است. ضمن اینکه چیستی و چند و چون غلبه بر فرم و قالب رمان برای تولید محتوای خودی مبهم است، طرح نویی که انتظار میرفت درخور ادبیات انقلاب در حوزه فرم و تکنیک ایجاد کند، تا بتواند محتوای دلخواه خود را در آن بریزد، تاکنون محقق نشده است. بنابراین، شیوۀ رماننویسی امیرخانی را نیز نمیتوان الگوی بومی تلقی کرد و راهی برای برون رفت از فرم مدرن غرب به حساب آورد؛ چرا که او نیز نتوانسته است طرحی نو در اندازد و بر قالب و فرم رمان غلبه یابد. نه تنها رمانهای ایشان، بلکه در بین ادبیات داستانی پس از انقلاب نیز، نمیتوان موردی را نماد تام ادبیات انقلاب به شمار آورد؛ یعنی ادبیات داستانی انقلاب هم بهلحاظ پرداختن به موضوعات و محتواهای مربوط به انقلاب، فقیر و ضعیف است و هم به لحاظ ارائه یک گفتمان و مدل در ادبیات داستانی.