« نیهیلیسم» یعنى پوچگرایى. پوچگرایى، مقولهى محکومى است. البته این مکتب جزو فرآوردهها و میوههاى زندگى مادّى در غرب است؛ یعنى فقد و فقر معنویت، عمدتاً جوانها را به پوچى مىکشاند و این مربوط به امروز هم نیست؛ از زمان جوانى، من این جریان را به یاد دارم. آن موقع گروهى به نام « بیتلها» بودند که زلفهایشان را به گونهى مخصوصى مىآراستند و مىرفتند موسیقى اجرا مىکردند. چندى قبل هم در یکى از مجلّات خارجى عکسهاى اینها را دیدم که پیرمرد شده بودند. عدّهاى هم در کشورهاى مجذوب و منفعل در برابر غرب – که به زبانم نمىآید بگویم کشورهاى جهان سوم یا عقبافتاده؛ این تعبیرات درست نیست – دنبالهروِ اینها مىشدند. من در جلسهى قبلى گفتم، عدّهاى ذائقه و فکر ترجمهاى دارند. مردمى که چنین حالتى دارند، هر کارى که آنها بکنند، تقلید مىکنند. همان زمانِ جوانى ما، تا «بیتلها» در یک کشور اروپایى ظاهر شدند، اینجا فوراً دیدیم که عدّهاى از جوانها زلفهایشان را مثل آنها آرایش مىکنند! این چیز بدى است؛ خاستگاه آن هم زندگى مادّى غرب و فقد معنویت است. اگر بخواهیم پوچگرایى در جامعهى ما نباشد، راهش این است که معنویت و انگیزهها را تقویت کنیم. خوشبختانه امروز در جامعهى ما همین هم وجود دارد و من بهشدّت توصیه مىکنم که نگذارید این روحیهى پُرانگیزگى و این شور و هیجان و میل به آرمانها در شما اندکى کاهش پیدا کند.