مسألهی موسیقی هم یک مسألهی دیگر است. آقای هاشمی راست میگویند، واقعاً یکی از مشکلات، این مسألهی موسیقی است. خیلی سخت است که ما بتوانیم خطی بکشیم و بگوییم اینجا مرز است؛ اما من میخواهم بگویم که مصداقهای واضح دارد. بین آن ساز و آواز حلال و طیب و طاهر، با آن ساز و آوازی که مکروه و یا حرام است، خط دقیقی نکشیدهایم که مثلاً بگوییم این یکی، این مقدارش که بالا رفت، یا این ساز که اضافه شد، خراب گردید. به این دقت نمیتوانیم؛ اما بالاخره در این طیف وسیع، دو نقطه وجود دارد که یکی قطعاً حلال و یکی قطعاً حرام است. قطعاً حرامی وجود دارد که آن را نباید مصرف کنیم.
اگر موسیقییی – حالا اسمش را موسیقی سنتی بگذارید، یا موسیقی غیرسنتی – که یکی از دستگاههای معمولی موسیقی خودمان را هم با ساز سادهیی میزند، اما شعر، یک شعر برانگیزانندهی مهیج شهوت باشد، حرام است؛ خواننده هر کس میخواهد باشد. آن صدای خوش و سازی که با هم به کار بیفتد، تا جوانی را فرضاً به عمل حرام شرعی تحریک کند، کار حرامی است.
سعدی و حافظ هم شعر عشقی محض دارند. اینطور نیست که همهی اشعار آنها عرفانی باشد. بعضیها به مسایل دینی و عرفانی، از خود ما واردتر شدهاند! ما میگوییم که این شعر اشکال دارد؛ ولی آنها میگویند نه، این مفاهیم عرفانی دارد! این مفاهیم عرفانی که من نفهمم، چه مفاهیم عرفانی است؟! مفاهیم عرفانی، آن وقتی مفاهیم عرفانی است و قابل استناد و قابل تکیه میباشد، که فهمیده بشود عرفانی است. آنکه هیچ فهمیده نمیشود عرفانی است، چهکسی میگوید عرفانی است؟! اگر مهیج شهوت و گناهان جنسی و بیبندوباری بود، اشکال دارد.
موسیقیهای تند و محرک خارجی، اشکال دارد. البته موسیقیهایی هم هست که اشکال ندارد؛ ولی حالا من نمیتوانم نمونههای آنها را مشخصاً ذکر بکنم. اگر بخواهید و بنایش باشد، میشود قدری هم محدودتر و محصورترش کرد؛ اما من آن موارد اشکالدار را عرض میکنم.