البته این نظراتی که گفته شد، حدس هم میزدم که دوستان همین حرفها را بزنند – یعنی برای من غیر منتظره نبود – مطالبی که گفتید، بعضی یا بسیاریاش را میدانستم و به شما حق میدهم از نبود امنیت روحی در هنگام ساخت یک اثر هنری، یا داشتن دغدغهی ناامنی، یا مواجه شدن با انتقاد، یا به قول یکی از دوستان، حتّی مواجه شدن با عامل قضا و دستگاه قضا و پلیس و اینها؛ منتها اینجا یک چیزی وجود دارد و آن این است که شماها هنرمندید و هنرمند ظریف است. امثال بنده که آدمهای پوستکلفتی هستیم، اگر قرار بود این ظرافتهائی که شماها را اینجور نگران میکند و میلرزاند و به شِکوه و شکایت وادار میکند، ماها را هم این نگرانیها از میدان در ببرد، حالا وضع جور دیگری میشد. خوب، در حالی که بنده با هنرمندها از شکلهای مختلف – بیشتر، هنرمندهای عرصهی شعر و ادبیات و قصه و این حرفها – از دوران جوانی تا حالا زیاد سر و کار داشتم و لطافت و ظرافت روح اینها را میدانم، چه جور من از شما بخواهم و بگویم که آقا به این انتقادها توجه نکنید؛ کار خودتان را بکنید؟ خوب، میگویند، بگویند. بالاخره باب انتقاد باز است. حالا شما ببینید؛ مثلاً همین سریال «یوسف پیامبر». سریالی ساخته شده که تمام جهات شرعی و رعایتهای گوناگون در آن ملاحظه شده. شرح حال یک پیغمبر هم هست. مبنای کار هم مبنای عفاف است، نه مبنای رائج در فیلمهای دنیا؛ عشق و شهوت و این چیزها. بعد هم اینجور با استقبال در همهی دنیای اسلام – شاید بعضی از جاهای دنیای غیر اسلام – مواجه شده. خوب، توی روزنامه انتقاد نوشتند، بد گفتند، بصراحت ایراد گرفتند، مشکلات دیگر هم درست کردند؛ بالاخره این چیزها هست. من میخواهم به شما عرض کنم؛ خیلی دغدغهی این را که حالا انتقاد میکنند و حرف میزنند و میگویند، نداشته باشید. اگر بنا باشد این دغدغهها را ملاحظه کنید؛ دغدغههائی که بعضیاش هم شاید واقعی نباشد – یعنی همان روح لطیف هنرمند است که تصور میکند – در واقع توهّم دغدغه است، حقیقتاً امکان کار گرفته میشود؛ این را من تصدیق میکنم. لذا نباید خیلی بر سر این دغدغهها و این نگرانیها درنگ کنید. این یک طرف قضیه است.