یکی دیگر از پیامهایی که حتماً باید منتقل شود، نفی دشمنسازیهای موهوم، توسعهی تفاهم اجتماعی و ایجاد امنیت روانی در جامعه است. یکی از عواملی که در ذهنیّت کلّ جامعه، به قول روانشناسان «روانپریشی» بهوجود میآورد، ناامیدی و یأس است. گاهی عوامل گوناگونی هم پیدا میشود که بهطور طبیعی ایجاد یأس مینماید یا امید را ضعیف میکند. همینها را تشویق نمودن و ناامیدی در مردم ایجاد کردن، خیلی خطاست. باید در مردم امید ایجاد شود. بنده گاهی اوقات به دوستان صدا و سیما تذکّر دادهام که گاهی یک مشکل کوچک – مثلاً مشکل یک منطقه – را در تلویزیون مطرح میکنند، های و هوی و جنجال به راه میاندازند که مثلاً جادهی فلان جا خراب است یا پل هواییاش کشیده نشده یا فلان چیز دیگر. خیلی خوب؛ این مشکل باید حل شود، اما معنایش این نیست که این را در تلویزیون بیاوریم؛ چون وقتی چنین چیزی را در تلویزیون آوردیم، بهطور طبیعی در ذهن مخاطب تعمیم پیدا میکند؛ یعنی از نظر مخاطب مشکل این نیست که یک پل در فلان خیابان وجود ندارد، بلکه معنایش این است پلی که برای مردم لازم است، ساخته نمیشود. حرفهای مأیوس کننده و چیزهایی را که بهراحتی در ذهن مردم شمول و عمومیت پیدا میکند، نباید در تلویزیون مطرح کرد. در گوشهای مشکلی وجود دارد، مسؤولان مستقیم و غیرمستقیم باید تلاش کنند؛ آن را برطرف نمایند؛ اما تعمیم دادن مشکل اصلاً درست نیست. گاهی میآیند، مثلاً در میزگرد در زمینهی آموزش و پرورش یا کتاب یا غیره حرف میزنند که «بله؛ یادش بهخیر! آن گذشتهها و قدیمها اینطور بود». کدام قدیمها!؟ به یک قدیم موهوم اشاره میکنند که آنطور بود و حالا اینطور شده! چنین حرفهایی اصلاً قابل استدلال نیست. کدام قدیم!؟ طوری حرف زده میشود که مخاطب تصوّر میکند ما هرچه از قدیم دور میشویم، به سمت خرابتر شدن حرکت میکنیم. همین، ناامیدی است. شما باید بعکس بگویید. واقعیّت هم بعکس است.