یکی دیگر از پیامهایی که بهنظر من بایستی روی آن تکیه کرد، این است که ارزش را در ذهنهای مردم باید زنده کنید. امروز تلاش میکنند که ارزش را به سود تبدیل کنند: آیا فلان کار یا فلان اقدامی که میخواهیم بکنیم و فلان حرکت دیپلماسی یا بینالمللی که میخواهیم انجام دهیم، سود دارد یا ندارد! البته هیچ کس از سود نمیگذرد. سود هم وقتی شخصی نباشد و سود عمومی باشد، خودش یک ارزش است. اما سود تنها ارزش نیست؛ ارزشهای دیگری هم وجود دارد. گاهی سودی عاید انسان میشود؛ اما یک ارزش پایمال میگردد. اینجا به ما درس دادهاند. اوایل بعثت، نمایندگان قبیلهی بسیار معروفی نزد پیغمبر اکرم آمدند و گفتند: ما حاضریم با تو بیعت کنیم، اما مشروط بر اینکه جانشینی خودت را به ما بدهی! این را در تواریخ معتبر نقل کردهاند و داستان نیست. پیغمبر در پاسخ آنها فرمود: نه؛ «هذا امرٌ سماوىٌّ» این را من قبول نمیکنم؛ چون مسألهی جانشینی دست من نیست؛ یک مطلب آسمانی است و من در آنباره نمیتوانم تصمیم بگیرم. در حالیکه به حسب ظاهر میشد گفت که بالاخره کاری میکنیم، حالا بیایید بیعت کنید. اما آن بزرگوار این کار را نکرد، و از این قبیل فراوان است. البته این با رعایت مصلحت اشتباه نشود. یک وقت انسان مصلحتی را با شیوهی خاصی رعایت میکند. این غیر از آنجایی است که در جریان داد و ستد انسان – چه داد و ستد سیاسی و چه اقتصادی – یک ارزش بهکلّی پامال میشود. بنابراین مسألهی زنده نگهداشتن ارزشها هم یکی از همین پیامهاست.