چند نکتهی کوتاه هم راجع به فیلمها و مجموعههای تلویزیونی عرض کنم. مجموعهی یک فیلم یا یک زنجیرهی نمایشی بایستی پیامهای درست را القا کند. اینهم با رسیدن به نصاب هنری امکانپذیر است. هنرمندی، هم در نوشتن داستان فیلم لازم است، هم در بازیها، هم در کارگردانی و هم در بقیهی کارهای فنّی یک نمایش. بایستی در همهی بخشها، آن حدّ نصاب هنری واقعاً رعایت و حفظ شود تا بتواند آن پیام را درست القا کند. این کاری خیلی مهمّ و البته دشوار است. یک درجه پایینتر از آن، محاورهها یا به قول شما دیالوگهای فیلم است که خیلی مهمّ است. از اینها نباید غفلت کرد. گاهی یک محاورهی درست و بجا در یک نقطه میتواند حقیقتی را که شما میخواهید با یک ساعت حرف زدن به ذهن مخاطب – بخصوص اگر جوان و نوجوان باشد – القا کنید، القا کند. از باب مثال عرض میکنم: حرف میزند میگوید فلان کار را نکردم؛ جواب میشنود: «آقا! مگر نمازت است که دیر شود!؟» یک جملهی «مگر نمازت است»، معلوم میکند که نماز را نمیشود تأخیر انداخت. یا با جملهی «مگر وحی منزل است؟» معلوم میشود که وحی منزل غیرقابل تغییر است. این نکتههای بجا را، هم در زمینهی مسائل دینی میشود آورد، هم در زمینهی مسائل سیاسی و هم در زمینهی فجایع رژیم طاغوت، که متأسفانه فیلمها و مجموعههای تولیدی ما در این زمینه خیلی خالی است و این حقیقتاً نقص بزرگی است.
….از جملهی مواردی که شما باید از نویسنده یا کارگردان یا تهیهکننده بخواهید، یکی همین است که این محاورهها، جهتدار و معنادار باشد. از آنها بخواهید که بعضی از محاورات بد، القاءکنندهی مفاهیم نادرست و عادات و اخلاق بد را بهکلّی حذف کنند. در این چیزها اصلاً رودربایستی نکنید. هیچ منافاتی ندارد. همین طنزها و تفریحها و فکاهیأت تلویزیونی که منتشر میکنید، هر چقدر از محاورات پایین و عادات نادرست دور باشد، بهتر است. البته من روی طنز، قدری تردید میکنم؛ چون بعضی واقعاً طنز است، بعضی طنز نیست و فقط فکاهی است. فکاهی با طنز فرق دارد. بعضی واقعاً آن ظرفیت طنزی را ندارد و فقط فکاهی است. بعضی هم واقعاً طنز است و در بطن خود یک معنای جدّىِ خوبی دارد؛ کمااینکه گاهی این محاورهها نقش خیلی مهمی ایفا میکنند.