یکی از مقولههای بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بیشادی و بیلبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصهیی دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن اینطوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهرهی اوست. اصلاً چهرهها باید شاد باشد. اگر با چهرهی خودتان میتوانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید. شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامهریزی میخواهد. البته شماها برنامهریزی کردهاید. این مواردی که من میگویم «باید»، معنایش این نیست که شما نکردهاید. شما کارهای زیاد و خوبی کردهاید و من میخواهم بر ادامهی آنها تأکید کنم. مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بیبندوباری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همهجور میشود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال میکند؛ گاهی هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آنطور شادی را ایجاد کند. شادی کردن و شادی دادن به مردم، بهمعنای لودگی نیست. یکی از آقایانی که در صدا و سیما گاهی صحبت میکند و مصاحبههای خوب و صحبتهای خوبی دارد – من گاهی گوش کردهام – اصلاً شوخی نمیکند؛ اما تعبیرات و کیفیت بیانش طوری است که انسان گاهی بیاختیار لبخند به لب میآورد؛ اینطور خوب است.
طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است. بنده با مرحوم صابری شوخی میکردم و میگفتم «طنازها»!
طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.