من چند نمونه از پیامها را بعد عرض میکنم. مسألهی عدالت یکی از این پیامهاست که باید در ذهن مردم جا بیفتد و نزد مردمِ طالب و عاشقِ عدالت – عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی، هر دو – به عنوان یک شعار اصلی شود. مثلاً ما فیلمی یا طنزی یا بیانی را پخش کنیم که نتیجهاش القای بیاعتنایی به عدالت به نفع یک شعار دیگر باشد. فرضاً ما شعار عدالت را در جامعه به شعار توسعه تبدیل کنیم. البته توسعه هم از نظر مردم و از نظر گویندگان و شنوندگان، مفهوم چندان روشنی نیست. این پیام یا این شعار به آن شعار تبدیل شود، بدون اینکه در این توسعه، عدالت در نظر گرفته شده باشد. این طبعاً همان حرکتی است که با آن نواخت عمومی که بایستی همهی دستگاه و اجزای این مجموعه با آن تطبیق کنند و با آن هماهنگ باشند و آن را پیش ببرند، تطبیق نمیکند.
…..ما نباید از شعار عدلِ علوی عقبنشینی کنیم. مردم به عدلِ علوی نیازمندند و تشنهی آن هستند. حتّی به آن کسانی که اسم عدل را هم نمیآورند یا در جایی عدالت به نفعشان نیست – چون خودشان میخواهند بیعدالتی کنند و نمیخواهند عدالت را بگویند – اگر بیعدالتی شود، دادشان بلند میشود؛ یعنی آنها هم تشنهی عدالتند. بنده یک وقت گفتم همهی این شعارهای بزرگ مثل آزادی و استقلال قیودی دارند و آنچه هیچ قیدی ندارد، عدالت است. عدالت بهطور مطلق مورد نیاز و مورد مطالبهی جامعه است. نه اینکه بهطور مطلق میتوان عدالت را تحقّق بخشید، یا ما آن آدمهایی هستیم که میتوانیم. اما عدالت باید بهطور مطلق مطرح شود تا هر مقدار که میتوانیم پیش برویم.