البته بحث دربارهی موسیقی، واقعاً یک بحث دشوار و طولانی است؛ نمیشود با یک کلمه مسألهی موسیقی را حل کرد. در موسیقی، دو مصداق روشن وجود دارد؛ یک مصداق حرام قطعی، یک مصداق حلال قطعی؛ بین این دو محدوده هم موارد مشتبه است. حرام قطعی، آن موسیقییی است که انسان را از خود بیخود میکند؛ از حقایق بیخود میکند؛ از خدا بیخود میکند و به شهوات سوق میدهد. موسیقی لهوی – که دربارهی آن از ما سؤال میکنند و ما هم جواب میدهیم که موسیقی لهوی حرام است – این کار را با انسان میکند. لهو، یعنی «ما یلهی عن اللَّه»، (۱۲) «ما یلهی عن ذکر اللَّه».(۱۳) آن چیزی که انسان را از حقایق عالم غافل میکند و به عالم توهمات و خیالات میبرد، یا به شهوات میکشاند، لهو و حرام است. موسیقییی که وقتی برای دختر و پسر جوان، یا حتّی غیر جوان نواخته بشود، یا عرضه بشود، یا خوانده بشود و او را به ملاهی و مناهی و فساد و شهوات بکشاند و از آن نزاهت مطلوب اسلام خارج کند، حرام است؛ این میتواند موسیقی سنتی باشد، میتواند موسیقی غربی باشد، میتواند موسیقی محلی – یا به قول شماها موسیقی مقامی – باشد؛ فرقی نمیکند؛ هر موسیقییی که اینطوری باشد، مصداق بارز حرام است. آن موسیقییی که این خصوصیات را ندارد، حلال است؛ مثلاً خوانندهی خوب و خوشصدایی، شعر خوشمضمونی را میخواند و نوازندهیی هم مینوازد و آن مضمون شعر، شنونده را به سمت حقایق اسلامی و الهی و عرفانی و حقایق زندگی – ولو خارج از مسائل عرفانی و الهی باشد – نزدیک میکند؛ این قطعاً اشکال ندارد و حرام نیست. مثلاً در اوایل جنگ صدای شجریان را میگذاشتند که اینطور میخواند: «بشنوید ای گروه جانبازان / سرنوشت وطن به دست شماست»؛ هیچکس نمیگوید این حرام است؛ با اینکه آن نوازنده هم همان سازهای معمولی را میزند؛ اما این مضمون، یک مضمون حلال است و احدی ادعا نمیکند که این حرام است؛ در حالی که از لحاظ موازین فنی، صدای این بهتر از تاج اصفهانی است؛ آن نوازندهیی هم که در کنارش مینوازد، معلوم نیست که خیلی با آن گذشته فرق داشته باشد.
در همین برنامهی «چکاوک» شما، گاهی از موسیقییی استفاده میشد که آدم میدید اصلاً باب غفلت از زندگی است! کسانی بودهاند که برای اینکه اصلاً از حقایق زندگی غافل بشوند، به موسیقی پناه میبردند؛ اسلام این را نمیپسندد؛ اسلام میخواهد ما را به متن زندگی برگرداند. اسلام، غافل شدن و غرق شدن و رفتن در توهمات و پندارها و گیج شدن و از حقایق زندگی غافل ماندن را اصلاً قبول ندارد و نمیپسندد. قاعدتاً آنطور موسیقی هم با مسکرات همراه است؛ یعنی مکمل هم هستند! اینگونه موسیقییی که من میگویم، ضد آن است؛ اصلاً در جهت مقابل موسیقی لهوی است. موسیقی حلال، بیدار کننده و هشیار کننده است.
بانگ گردشهای چرخ است اینکه خلق
میسرایندش به طنبور و به حلق
«بانگ گردشهای چرخ است»، یعنی چه؟ میخواهد بگوید که موسیقی جزو حقایق و طبیعت عالم است.
ما همه اجزای آدم بودهایم
در بهشت آن لحنها بشنودهایم
در بهشت اینها را شنیدهاند؛ حالا هم که میشنوند، احساس شوق میکنند. البته این فلسفهی غیرمقبولی است؛ اما حاکی از این است که موسیقی یکی از حقایق عالم است. حالا این موسیقییی که جزو حقایق عالم است، آن چیزی نیست که انسان را از حقایق عالم غافل میکند و در پندارها و خیالات و توهمات و احیاناً در شهوات غرق میکند.
ببینید، همان خوانندهی قدیمی هم دو گونه شعر خوانده است: یکطور شعری که اگر شما چشمتان را ببندید و گوش کنید، فکر میکنید که او داشته بشکن میزده؛ یا مثلاً در مجلس فلان خانِ الدنگِ عیاشِ عرقخور نشسته و مینواخته و میخوانده است! طور دیگر اینکه حالی داشته، معنویتی داشته و مثلاً شعر فیض کاشانی و حزین لاهیجی را خوانده و یک نفر هم نواخته است. ببینید، این دو گونه نواختن است؛ آنهایی را که از نوع اول است، پخش نکنید. شما نگاه کنید، آن آهنگی که مردم را به یاد معنویت و حقیقت و خدا میاندازد، آن را پخش کنید؛ یا با شعری همراهش کنید که آن شعر این خصوصیت را داشته باشد. مثلاً یکی از خوانندههای خوب ما(۱۴) غزل علامهی طباطبایی(۱۵) را خوانده است – «همی گویم و گفتهام بارها / بود کیش من مهر دلدارها» – این غزلی است که عارفی، فیلسوفی، اهل معنایی گفته و پُر از معنویت است. یا مثلاً وقتی شعر آمیرزا حبیب خراسانی(۱۶) – «امروز امیر درِ میخانه تویی تو / فریادرس نالهی مستانه تویی تو» – را پخش میکنند، مرد و زن مسلمان معاصر ما احساس تقرب و معنویتی میکنند؛ این درست است؛ اگر اینطور نیست – یعنی شعری در عکس این جهت است، یا آهنگی در نقطهی مقابل این جهت است – آن را پخش نکنید؛ معیارها را رعایت کنید.
موارد مشتبه و مشکوک هم به جای خود حکمی دارد. باید مصداق حلال و مصداق حرام را از هم تفکیک کرد؛ رودربایستی هم گیر نکنید که حالا از ما این را میخواهند؛ نه، ببینید واقعاً تکلیفتان چیست؛ آن را انجام بدهید. بعضی از آن خوانندههای گذشته آدمهای خوبی بودند – خوب به معنای نزیه و نوکر این و آن نبودن – بعضیها هم اینطور نبودند؛ نوکر اعیان و سلاطین و خوانین بودند؛ واقعاً اینها چه ارزشی دارند!؟ به نظر من، شما اگر جهتگیریها را در نظر بگیرید، مشکلات حل خواهد شد. موسیقی باید به جهت درست آن کشانده بشود. شما دیدید که امام در باب موسیقی فتوای جدیدی دادند که واقعاً هیچیک از فقها با این استحکام و با این صراحت در باب موسیقی نظر نداده بودند؛ این، آن موسیقی است؛ باید نگذارید به آن چیزهایی که از نظر شرع اشکال دارد، آلوده و آمیخته بشود.