تأثیر افسردگی زنان بر کاهش روابط عاطفی و جنسی با همسران در جامعه ایران

تأثیر افسردگی زنان بر کاهش روابط عاطفی و جنسی با همسران در جامعه ایران

اشتراک‌گذاری

مقدمه: در جامعه ایران، ازدواج به‌عنوان سنگ بنای زندگی خانوادگی شناخته می‌شود که ریشه در ارزش‌های فرهنگی و مذهبی دارد. صمیمیت عاطفی و جنسی بین زوجین برای حفظ هماهنگی در زندگی زناشویی حیاتی است. با این حال، افسردگی در میان زنان—که به‌عنوان یک نگرانی فزاینده در حوزه سلامت روان مطرح است—چالش‌های قابل توجهی برای این روابط ایجاد کرده و پیوندهای عاطفی و تعادل جنسی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این مقاله به بررسی تأثیر افسردگی در زنان ایرانی بر روابط زناشویی می‌پردازد و در عین حال، ظرافت‌های فرهنگی و راهکارهای احتمالی برای حمایت را مد نظر قرار می‌دهد.

درک افسردگی در زنان ایرانی

افسردگی با علائمی مانند غم پایدار، خستگی و از دست‌دادن علاقه به فعالیتهای روزانه آشکار می‌شود. مطالعات نشان می‌دهند که زنان ایرانی نرخ بالاتری از افسردگی را نسبت به مردان تجربه میکنند که این امر به فشارهای اجتماعی-فرهنگی، مشکلات اقتصادی و نقشهای جنسیتی محدودکننده نسبت داده می‌شود. انتظارات فرهنگی غالباً مسئولیت‌های خانگی و مراقبتی را بر دوش زنان می‌گذارند، استرس را تشدید کرده و فرصتهای مراقبت از خود یا تحقق حرفهای را محدود می‌کنند.

تأثیر افسردگی زنان بر روابط عاطفی

۱. کناره‌گیری عاطفی: زنان مبتلا به افسردگی ممکن است از نظر عاطفی فاصله بگیرند، این امر باعث میشود همسرانشان احساس غفلت یا طردشدگی کنند. در فرهنگی که انتظار حمایت عاطفی عمدتاً از سوی زنان می‌رود، این کناره‌گیری می‌تواند ارتباطات را تحت فشار قرار داده و به ایجاد احساس تنفر بینجامد.
۲. اختلال در ارتباطات: هنجارهای فرهنگی ممکن است بحثهای صریح درباره سلامت روان را نامطلوب جلوه دهند. همسران ممکن است علائم افسردگی را به‌عنوان نارضایتی شخصی تفسیر کنند و این مسئله به انزوا بیشتر زنان منجر شود.
۳. فشار نقش: انتظارات سنتی ایجاب می‌کند که زنان مسئولیت‌های خانگی را مدیریت کنند. افسردگی می‌تواند این توانایی را مختل کند و احساس گناه در زنان و ناامیدی در همسرانشان ایجاد نماید، به‌ویژه اگر همسران از چالشهای سلامت روان آگاهی نداشته باشند.

تأثیر بر روابط جنسی

۱. کاهش میل جنسی: افسردگی اغلب میل جنسی را کاهش می‌دهد.
۲. سوءتفاهم‌ها: همسران ممکن است کاهش فعالیت جنسی را به بی‌کفایتی خود یا اختلافات زناشویی نسبت دهند، نه اینکه آن را به‌عنوان نشانه‌ای از افسردگی بشناسند.
۳. چرخه معیوب تنش: نارضایتی جنسی می‌تواند شکافهای عاطفی را عمیق‌تر کند و چرخه‌ای ایجاد کند که تنشهای زناشویی و مشکلات سلامت روان را تشدید می‌کند.

چالش‌های فرهنگی و اجتماعی

– انگ اجتماعی: انگ مرتبط با سلامت روان، زنان را از دریافت کمک بازمی‌دارد، زیرا از قضاوت یا شرمساری خانوادگی هراس دارند.
– کمبود منابع: دسترسی محدود به خدمات سلامت روان، به‌ویژه در مناطق روستایی، موجب می‌شود بسیاری از زنان بدون درمان باقی بمانند.

راهکارها و پیشنهادات

۱. آموزش سلامت روان: اجرای کمپین‌های عمومی برای زدودن انگ از افسردگی و معرفی آن به‌عنوان یک مشکل پزشکی. برگزاری کارگاههای آموزشی در محله‌ها و مساجد با استفاده از آموزه‌های دینی درباره مهربانی.
۲. خدمات مشاوره: گسترش دسترسی به مشاوره‌های حساس به فرهنگ و مشاوره زوجین با تضمین حریم خصوصی و مقرون‌به‌صرفه بودن.
۳. تقویت ارتباط زوجین: ترویج گفتگوی باز از طریق کارگاه‌های زناشویی و آموزش مهارت‌های مقابله با چالشهای سلامت روان به زوجها.

نتیجه‌گیری

با توجه به نقش مهم زنان در تامین سلامت روان و امنیت خانواده، افسردگی زنان می‌تواند تاثیر عمیقی بر روابط عاطفی و جنسی در مقابله با همسران داشته و سبب بروز اختلافات خانوادگی شود.
مقابله با افسردگی نیازمند رویکردی جامع است که شامل حمایت از سلامت روان، یافتن ریشه‌ها، شناخت و تشخیص درست افسردگی و درمان به موقع آن می‌باشد.
ملیحه طهماسبی

انتهای پیام

 

 

پیشنهاد میکنیم این مطالب را هم بخوانید