قبل از اینکه بگوییم خانوادۀ خوب چه خانوادهای است، مختصراً میگوییم که خانوادۀ خوب چه خانوادهای نیست. اینکه در خانوادهای صحبت از طلاق نیست و با هم دعوا نمیکنند، دلیل بر این نیست که خانوادۀ خوب و درستی باشد و بهرهوری آن خانواده در حدّ کمال باشد. شاید در خانوادهای که دعوا و طلاق نیست، یک نفر دارد به دیگری ظلم میکند و آن دیگری میپذیرد یا تحمل میکند و به همین دلیل فعلاً نظم برقرار است، ولی معنایش این نیست که این خانواده واقعاً خانوادۀ خوبی است. اینکه یک زن و شوهر ظاهراً با همدیگر خوب هستند، شاید دلیلش این باشد که یکی از آنها با اخلاق خوبش دارد ظلمهای دیگری را تحمل میکند. البته کسی که تحمل میکند آدم خوبی است ولی در مجموع به این خانواده، نمیشود گفت «خانوادۀ خوب».
خانوادۀ خوب، خانوادهای است که اعضایش نیازهای هم را تأمین کنند نه اینکه همدیگر را تحمل کنند
خانوادۀ خوب خانوادهای نیست که صرفاً در آن دعوا نباشد، بلکه خانوادهای است که محصولات این خانواده به لحاظ جسمی و روحی کاملاً تأمین باشند. اعضای این خانواده نباید کمبودهای روحی، روانی و عاطفی داشته باشند، این نیازها باید در خانواده تأمین شده باشد.
خانوادۀ خوب، خانوادهای است که بیشترین نیاز و لذتهای روحی و جسمانی اعضای خانوده را تأمین کند. هم فرزندان در روابط خانوادگی بیشترین لذتهایشان تأمین شود و هم زن و شوهر واقعاً لبریز و سرشار باشند. خانوادۀ خوب، خانوادهای است که نیازهای همدیگر را کاملاً تأمین کنند. اعضای خانواده باید همدیگر را تأمین کنند نه اینکه همدیگر را تحمل کنند.
درست است که امکانات و تکنولوژی توزیعکنندۀ فساد روز به روز دارد بیشتر میشود، اما اگر بچههای ما در «خانوادههای خوب» رشد کرده باشند، هیچ یک از این ابزارهای فساد نمیتوانند بچههای ما را خراب کنند چون این بچهها در خانوادههای خودشان کاملاً اغنا شدهاند و هیچ کمبودی (از جمله کمبود محبت) ندارند.
دختر خانمی که در یک خانوادۀ خوب، رشد کرده باشد، وقتی در خیابان کسی به او بگوید: «من به شما علاقه دارم!» خواهد گفت: «چه آدم بیشخصیت و بیمزهای! مگر آدم به یک غریبهای که تابهحال او را ندیده اینطور ابراز علاقه میکند؟!» یعنی نه تنها از این ابراز محبت، خوشحال نمیشود بلکه مشمئز میشود چون در خانوادۀ خودش به قدر کافی محبت دیده و اصلاً کمبود محبت ندارد تا فریفتۀ یک ابراز علاقه سطحی و خیابانی بشود.
آقا پسری که در یک خانوادۀ خوب رشد کرده باشد حتی به ذهنش خطور نمیکند به یک دختر خانم مَتَلک بیندازد. و اگر در معرض کمک کردن به یک خانم جوان قرار بگیرد، کاملاً با حیا و نجابت رفتار میکند.
بچهای که در خانه، دستپخت مادرش را که با محبت غذا درست کرده میخورد دیگر در بیرون خانه به این سادگی حاضر نمیشود غذا بخورد حتی اگر خیلی به او تعارف کنند.
از یک خانوادۀ خوب، معمولاً آدمی با کمبودهای روحی و روانی و عاطفی در نمیآید
خانوادۀ خوب، استاندارهای خیلی بالایی دارد. از یک خانوادۀ خوب، معمولاً آدمهایی با کمبودهای روحی و روانی و عاطفی در نمیآید. متاسفانه بعضیها آنقدر در خانوادههای خود کمبود محبت و کمبود عاطفه دارند که در خیابان دنبال تأمین آن هستند و بعد به جای اینکه نام آن را بیحیایی بگذارند نامش را عشق و محبت میگذارند! به جای اینکه بگویند من مشکل دارم و بیمار شدهام، با افتخار میگویند «من عاشق شدهام!» امام صادق(ع) میفرماید: کسی که دلش از ذکر و محبت خدا خالی شد، خداوند او را مجازات میکند به اینکه محبت غیرخدا را در دلش میاندازد. (سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعِشْقِ قَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ؛ امالی شیخ صدوق/ص668)
در یک خانوادۀ خوب زن و شوهر بعد از سی سال زندگی مشترک، علاقه و محبتشان نسبت به هم خیلی بیشتر از ماه عسل خواهد بود. لذا وقتی یک ماشین عروس از کنار این خانم رد شود، هرگز حسرت روزهای اول زندگی مشترک خود را نمیخورد چون این زن و شوهر الان بعد از سی سال به مراتب احساس محبت بیشتری نسبت به هم دارند.
- . برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «خانوادۀ خوب»