تشویق و تنبیههایی که بچه را بیتربیت میکند
پایۀ اصلاح نفس مبارزه با هوای نفس است و پدر و مادری که این را در عمل و رفتار خودشان به بچه یاد ندهند و در خانواده این تجربه را به بچه ندهند، نباید انتظار داشته باشند که فرزندشان اصلاح شود و خوب بار بیاید. پدر و مادری که وقتی عصبانی شوند هر چه دلشان بخواهد به زبان میآورند، طبیعتاً بچۀ آنها هم هرکاری دلش بخواهد، انجام خواهد داد! بچه باید در رفتار پدر و مادرش ببیند که بارها عصبانی شدهاند، ولی چیزی نگفته و فقط لبخند زدهاند. اگر بچه این را بییند، میفهمد که خیلی جاها باید علیرغم هوای نفسش رفتار کند و پا روی نفسش بگذارد.
اگر پدر و مادر، موقعی که عصبانی هستند بچۀ خود را تنبیه کنند، و موقعی که خوشحال و سرحال هستند بچه را تشویق کنند، این بچه تربیت نمیشود بلکه بیتربیت خواهد شد! چون بچه پیش خود میگوید: «ملاک تشویق و تنبیه، رفتار درست و غلط من نیست، بلکه ملاکش حال خوب و بد پدر و مادر من است! آنها هروقت سرحال باشند میبخشند و هروقت عصبانی باشند نمیبخشند و مجازات میکنند» وقتی رفتار پدر و مادر باعث شود که بچه اینطور نتیجهگیری کند، طبیعی است که این بچه هم طبق هوای نفسش عمل کند.
مهم این است که بچه در رفتار و گفتار پدر و مادرش مبارزه با هوای نفس ببیند، و الا هرچقدر کارهای خوب از پدر و مادرش ببیند (و این کارهای خوب توأم با مبارزه با نفس نباشد)، در تربیت بچه فایدهای نخواهد داشت. چون کارهای خوبی که مثلاً از پدرش دیده، معمولاً از روی عشق و حال انجام شده، یعنی «عشقش کشیده-هوس کرده- و کار خوب انجام داده»، لذا بچه هم عشقی-یعنی هوسی- بار میآید! شما هروقت عشقت کشیده نماز خواندی و هر وقت عشقت نکشیده نماز نخواندی، و سایر کارهای خوبت را هم از روی عشق و حال انجام دادهای، لذا بچهات هم همینطور عشقی و هوسی بار آمده و حالا هر کاری عشقش بکشد انجام میدهد! یعنی بر اساس هوای نفسش رفتار میکند، و این را از خودت یاد گرفته است.
هر زن و شوهری برای خانوادۀ خودشان باید مقرراتی بگذارند؛ مثلاً اینکه چه ساعتی بخوابند و چه ساعتی از خواب بیدار شوند، زمان صبحانه و شام چطور باشد و حتی اگر طبق برنامه عمل نکردند برای خودشان مجازاتهایی تعیین کنند. اگر پدر و مادر این مسایل را رعایت کنند، بچهای که در چنین خانوادهای تربیت شود، طبیعتاً خیلی باادب خواهد بود.
امام حسین(ع) ادب فرزندانش را در کربلا و کوفه و شام به رخ کشیده است. این بچهها به حدّی باادب بودند که یکی از فرماندههای لشکر یزید که از کوفه تا شام همراه کاروان اسرای کربلا بود، وقتی قرار شد اسرا از شام به مدینه برگردند به یزید گفت: حالا که قصه تمام شده است اجازه بده، یکچیزی بگویم: «در راه کوفه تا شام، ما خیلی این بچهها را اذیت کردیم و کتک زدیم، ولی من دقت کردم حتی یکی از بچههای حسین(ع) هم یک حرف بد یا ناسزا به ما نگفت! اینها خیلی خانوادۀ نجیبی بودند» این درحالی است که امام زینالعابدین(ع) میفرماید: هر کدام از بچهها که شروع به گریه میکردند با چوب نیزه به سرش میکوبیدند…
- . برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «خانوادۀ خوب»