وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلا جُنَاحَ عَلَيهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً.[2]
«و اگر زنى، از سركشى يا رويگردانى شوهرش، ترس داشته باشد، پس هيچ گناهى بر آن دو نيست در اينكه با آشتى، در ميانشان صلح بر قرار كنند؛ و صلح، بهتر است؛ و (گر چه در اين موارد) جانها در معرض آزمندى است. و اگر نيكى كنيد و خود نگهدار باشيد، پس در واقع خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.»
شأن نزول
حكايت شده كه شخصى به نام «رافع»، دو همسر داشت كه يكى سالمند و ديگرى جوان بود. او (بر اثر اختلافاتى) همسر مُسن خود را طلاق داد و هنوز مدت عدّهى طلاق تمام نشده بود كه به او گفت: اگر مايل باشى با تو آشتى مىكنم، ولى اگر همسر ديگر را بر تو مقدم داشتم، بايد صبر كنى. زن سالمند پيشنهاد او را پذيرفت و با هم آشتى كردند.
آيهى فوق بدين مناسبت فرود آمد و با اشاره به سركشى و نشوز مردان، حكم اين كار را بيان كرد.
نكتهها و اشارهها
1. حرمت خانواده و حفظ نظام آن، بر حقّ شخصى مقدم است؛ پس گذشتن از حقّ شخصى براى رسيدن به مصلحت بالاتر و حفظ خانواده مانعى ندارد؛ بنابراين، اگر شوهرى سركشى و نشوز نمود، زن مىتواند از برخى حقوق خود بگذرد و از فروپاشى خانواده جلوگيرى كند.
2. اصلاح ميان زن و شوهر، نخست بايد از طرف خود آنها صورت گيرد تا احتياج به دخالت بيگانگان نباشد؛ يعنى زنان بايد آيندهنگر باشند و اگر نسبت به رفتار شوهر احساس خطر كردند، علاج واقعه را قبل از وقوع بنمايند و با طرحى صلحجويانه، جلوى جدايى را بگيرند؛ البته در صورت نياز مىتوانند ديگران را نيز داور قرار دهند و دعواى خانوادگى خود را حل كنند و اگر اين راهكار نيز مفيد واقع نشد، مىتوانند به دادگاه مراجعه كنند.
3. از اين آيه، با توجه به شأن نزول آن، دو مسئلهى فقهى استفاده مىشود:
الف) بهرهى زنان از مردان، حق آنان است و جنبهى حكم ندارد؛ از اين رو زن مىتواند با اختيار خود به طور كلى يا جزئى از اين حق صرف نظر كند.
ب) در قرار داد صلح لازم نيست كه عوض مالى باشد، بلكه «اسقاط حق» نيز مىتواند عوض صلح قرار گيرد.
4. آيهى فوق در حالى كه به صلح و آشتى خانوادگى اشاره مىكند، يك قانون كلى و عمومى را نيز بيان مىكند و آن اين كه در همه جا اصل، صلح و صفا و دوستى و سازش است و نزاع و كشمكش و جدايى بر خلاف طبع سليم انسان است و جز در موارد ضرورى نبايد به آن متوسل شد.
اين ديدگاه قرآنى بر خلاف ديدگاه برخى مادىگرايان است كه اصل نخستين را در زندگى بشر، تنازع بقا و كشمكش مىدانند و آن را مقدمهى تكامل مىشمارند. اين تفكر سرچشمهى برخى از جنگهاى خونين در قرن اخير شده است.
آرى، انسان داراى عقل است و تكامل او در سايهى تعاون و همكارى خردمندانه و صلح صورت مىگيرد.
يكدل ار گرديم در سود و زيان اين شكايتها نيايد در ميان
(پروين اعتصامى)
5. سرچشمهى بسيارى از كشمكشها، صفت ناپسند بُخل و خساست است؛ همين تنگنظرىها رمز تزلزل و فروپاشى برخى خانوادههاست.
آموزهها و پيامها
1. بانوان با آيندهنگرى و تدبير خويش، در خانواده صلح برقرار كنند.
2. اصل در زندگى انسانى صلح و صفاست.
3. با احسان، گذشت و خودنگهدارى از فروپاشى خانواده جلوگيرى كنيد.
4. مراقب آزمندى خويش باشيد كه ريشهى برخى از مشكلات خانوادگى است.
5. بانوان مراقب حالات شوهر خويش باشند و خطرهاى خانوادگى را قبل از وقوع چاره كنند.