در رابطه با عوامل موثر در استحکام و تقویت بنیان خانواده این سوال مطرح است که ملزم بودن به آموزهای دینی و عبادی چه نقشی در تقویت و تحکیم بنیان خانواده به ویژه در مسائل مربوط به تربیت اخلاقی و معنوی آنان دارد. از آن جایی که میل پرستش در وجود انسان یک امر فطری می باشد هر فرد مسلمانی در وجود خود این نور لایزالی را احساس می کند و این نور در زندگی فردی و اجتماعی شخص بروز پیدا می کند. اگر انسان از رهبری صحیحی برخوردار باشد انسان را به اهداف بلند و سعادت نهایی متصل خواهد ساخت به همین جهت اتصال با وجود لایزال خداوندی و نیایش با حضرت باریتعالی مورد توجه انبیا و اولیای خداوند بوده و بشر را نیز به آن راهنمایی کرده اند.
تعالیم و آموزه های دینی در حوزه نیایش عبادت به دو بخش عملی و نظری تقسیم می شود، نخستین بخش آن بعد نظری آن است که مربوط به تعالیم الهی نیایش ها و دستورات اهل بیت علیهم السلام می باشد که خود دستور العمل جامعی برای هدایت انسان ها می باشد. بخش دیگر آن التزام عملی به اعمال و رفتارهای دینی و دستورات رسیده از طریق وحی و یا از طریق اولیای خداوند می باشد. لذا در این نوشتار بر آنیم تا جایگاه این دستور العملها و التزام و نقش آنها را در روابط خانواده و فرزندان شرح دهیم.
برای تحکیم اساس خانواده باید به گونه ای سیااست گذاری شود که نظم خانواده را به هم نزند زیرا اگر زن در اداره و تامین مالی خانواده احساس استقلال و برباری با مرد داشته باشد و یا مدر خانه را محل آرامش و رافت و عطوفت نیابد ناخواسته روحیه تقابل و استغنا و طغیان بروز میکند و دو قاعده مودت و رحمت به دو نیروی برابر و تقابل تبدیل میشود و نه تنها عطوفت و مهر این مجموعه را به هم پیوند نخواهد داد بلکه گاهی زمینه دافعه رشد میکند چون گاهی زن و شوهر خسته از کار برمیگردند و نیازمند استراحت مهر و پذیرایی از طرف مقابل هستند لیکن ان طرف نیز یک لقمه نانی خورده تا ناخورده از فرط خستگی در گوشه ای می خوابد در این صورت اجتماع خانواده شکل نمیگیرد زن استقلال و استغنای خود را به رخ میکشد و مرد به ناچار بیرون از منزل مشکلات خود را برطرف میکند و این آغاز فروپاشی خانواده است و در پی آن فروپاشی اجتماعی رخ میدهد
نقش باور های اعتقادی در تحکیم بنیان خانواده
اعتقاد به خداوند(:توحید)
دين و باورهاي ديني با ارائه يك چارچوب جامع براي تفسير وقايع، و نيز ارائه پاسخهاي مشخص و قانعكنندهاي براي پرسشهاي موجود مانند اينكه از كجا آمدهام و به كجا ميروم، تفسيري همهجانبه از حيات انساني در اختيار ميگذارد و خلأ زندگي را با ايجاد معنا براي لحظهلحظة آن برطرف ميكند. سلامتبخشترين جنبة دين، توانايي آن در فروكاستن از نگرانيها و تشويشها از طريق اعطاي اين انديشه كه يك احساس كنترل بر اين دنياي مادي دارد و در سايه قدرت خداوند، ميتواند بر مشكلات فايق شود. قدرتي كه برترين قدرتها و صاحب اراده و اختيار است. اين باور همان اعتقاد به خداي يگانه است كه مهمترين باور ديني به حساب ميآيد.
توحيد و خداپرستي موجب ميشود نگرش فرد به همة هستي و زندگي انسان، هدفدار و معنادار باشد و در رفتارها با انسجام، وحدت رويه و آرامش عمل كند. باور به خدا، همة رفتارها و زندگي خانوادگي را به سوي كسب رضايت خداوند، سوق ميدهد. فردي كه خدا را ناظر و همراه خود و حتي از رگ گردن به خود نزديكتر ميبيند، تلاش ميكند در برخورد با اعضاي خانواده و انجام وظايف خانوادگي، رضايت او را جلب نمايد. توجه به عدالت خداوند و اينكه هيچگونه ظلمي را روا نميدارد و حق هيچ موجودي را ضايع نميكند، زمينة شناختي ديگري براي مهار رفتاري اعضاي خانواده است. هرچه اين حالت قويتر باشد، مشكلات فرد كمتر خواهد بود، و چنين افرادي به ناظر و داور بيروني براي حل مشكلات خود نياز نخواهند داشت. توجه به صفات خداوند، از جمله رحمت و مهرباني گسترده، توانايي نامحدود، حمايت از مخلوقات خود از جمله انسان و كفايت آنها، نيز آثار مثبت بر زندگي فرد و جنبههاي خانوادگي او بر جاي ميگذارد. عطوفت و رحمت اعضاي خانواده نسبت به هم كه شعبهاي از تجلي رحمت خداوند است، زمينة پيشگيري و حل بسياري از مشكلات است. توكل بر خداوند، يعني اعتماد و تكيه بر قدرت او در همة امور زندگي، از آثار ايمان به خداست. گاهي سستي اراده، ترس، غم، اضطراب و عدم اشراف كامل بر موقعيتها موجب ميشود فرد نتواند از روش هاي مقدور براي حل مشكل بهرهبرداري مناسب كند. توكل بر خدا باعث تقويت اراده و تأثير كمتر عوامل مخل رواني شده و فرد را در كوشش براي حل مسائل زندگي و رسيدن به تعادل و سازگاري، تواناتر ميكند. خانوادهها در طول زندگي، با مشكلات متعددي روبهرو ميشوند كه برخي اقتصادياند، مانند درآمد كم، ورشكستگي يا دزديدهشدن اموال و بيكاري، برخي به سلامت اعضا مربوط ميشوند، مانند بيماري، معلوليت و مرگ، و برخي به روابط و مشكلات بازميگردد. در چنين شرايطي توكل بر خدا، به تقويت اراده اعضاي خانواده و كوشش بيشتر آنها كمك ميكند. افزون بر اين، در بنبستها و شرايطي كه به ظاهر همة اسباب و نشانههاي مادي از عدم حل مشكل حكايت ميكند، توكل بر خدا روزنةاميدي در برابر افراد ميگشايد و گاه مشكلات را از راههايي كه افراد گمان نميبرند، حل ميكند
اگر نگاهي به زندگي اولياي خدا و پيامبران و همچنين افراد موفق داشته باشيم متوجه خواهيم شد كه در ساية توكل به خدا و حرمت خود بودهاست. حضرت شعيب(ع)، علت توفيق و موفقيت خود را در مقابل مشكلات و تهديدهاي مشركين اينگونه بيان ميكند: توفيق من فقط از خداست. به او توكل كردم و به سوي او بازميگردم.(هود: 88) نكتة مهم در خانواده، توصية متقابل افراد به توكل است كه اين نكته براي زنان بيشتر اهميت دارد و مثبتتر ارزيابي شده است؛ زيرا مسئوليت اصلي حل بيشتر مشكلات بهويژه اقتصادي بر عهده مرد است و تقويت روحية او از جانب ديگران، اهميتي ويژه دارد.
اعتقاد به رسالت و امامت
رسالت وامامت پاسخگوی نیاز فطری و ضروری به تقلید و الگو در تربیت است که موثرترین روش تربیتی در روان شناسی به شمار می رود. سبک زندگی از الزامات و ضرورت های جامعه است که اسلام این ضرورت رابا نصب رسول و امام، پاسخ داده است. معنا و مفهوم رسالت و امامت و سبک زندگی خانواده، در مصداق بر هم منطبقند و تصور سبک زندگی یک خانواده ایده آل مساوی با مشاهده عملکرد معصوم است. در بحث اعتقاد به امامت، نزدیکترین کارکرد به سبک زندگی خانوادگی اهل بیت همان الگو و اسوه حسنه می باشد که پاسخگوی بسیاری از پرسشهای مطرح در این حوزه می باشد.
راه شناخت دین از مسیر اولیای الهی عبور می کند و انسان در این مسیر با برداشت از سیره و روش و الگوپذیری از اولیای الهی زندگی خود را تعادل بخشد. اصل همانندسازي كه در ضمن تقليد و الگوگيري از كودكي در انسان وجود دارد، عامل اساسي يادگيري است، به گونهاي كه براي كودكان تقليد از الگوهاي شايسته، هنگام حل مشكل يا در رويارويي با محيط اطراف، تأثير بسيار مثبتي دارد. افزون بر اين، از ميان شيوههاي متعدد يادگيري، مشاهدة الگو مؤثرترين و پاياترين روش هاست. در زمينة چگونگي روابط اعضاي خانواده و نوع رفتارها نيز پيروي و همانندسازي با انسان هايي كه تعاليم دين به طور كامل در آنها تجلي يافته، ضروري است. از آن جا كه افراد براي يادگيري شيوة رفتار و برخورد مناسب در خانواده، به نمونههاي عيني رفتاري در همة ابعاد زندگي نيازمند هستند، خواه ناخواه به سوي چنين الگوهايي كشيده ميشوند؛ از اين رو ارائة نمونههاي مناسب، براي كارايي بهتر افراد و خانوادهها و رويارويي با مسائل زندگي، سودمند خواهد بود. در اين باره، قرآن افرادي را كه به دنبال كمال معنوي هستند، دعوت ميكند كه پيامبر(ص)را الگويي نيكو در زندگي در نظر گيرند. همچنين در اين جهت، رفتار اولياي دين(ع)از اولين تا آخرين مرحلة زندگي خانوادگي درسآموز است؛ مانند: گزينش همسر، مهريه و جهيزيه، مراسم ازدواج، آداب معاشرت در همة ابعاد، روش برخورد با فرزندان؛ همچنين برخورد با والدين الگوي قابل اعتماد و كاملي است.
اعتقاد به معاد
یکی از باورهای اعتقادی که تاثیر بسزایی در زندگی انسان دارد، باور و اعتقاد به مرگ، حسابرسی و روز قیامت است. اعتقاد به معاد، نگرش انسان را به دنيا تغيير داده، دنيا را براى انسان به عنوان ابزارى در جهت نيل به اهداف والاى انسانى و رسيدن به يك زندگى جاويد و هميشگى قرار مىدهد.
بر اساس جهانبينى توحيدى دنيا براى انسان آفريده شده و نه انسان براى دنيا، و شخصيت انسانى بسيار والاتر و گرانبهاتر از آن است كه بخواهد خود را به متاع دنيا و جلوه هاى فريبنده آن بفروشد.
اعتقاد به معاد، بينش انسان را به عالم هستى وسعت مى بخشد و او را از تنگناى دنيا به فراخناى جهان باقى پيوند مى دهد، و همّت او را بلندمرتبه تر از آن مى گرداند كه بخواهد به تعلّقات دنيوى و مادّى خشنود شود و بدان رضايت دهد.
ژان ژاك روسو در يكى از پندهاى حكيمانه خود به فرزندش اميل مىگويد:”من كه مىدانم فناپذير هستم چرا در اين جهان براى خود بستگيهايى ايجاد كنم؟ در اين جهان كه همه چيز تغيير مىكند، همه چيز مىگذرد و خود من هم به زودى نابود مىشوم، دلبستگى به چه دردم مىخورد؟… پس اگر مىخواهى خوشبخت و عاقل زندگى كنى قلب خود را فقط به زيباييهاى فناناپذير وابسته نما، سعى كن خواستههايت محدود و وظيفهات مقدّم بر همه چيز باشد، فقط چيزهايى را طلب كن كه با قانون اخلاق مغاير نباشد، به خودت عادت بده كه همه چيز را بدون ناراحتى از دست بدهى و بدون اجازه وجدان هيچ چيز را قبول ننما، در اين صورت حتما خوشبخت خواهى شد و به هيچ يك از چيزهاى زمينى دلبستگى شديد پيدا نخواهى كرد.» (روسو،1390،847)
اعتقاد به زندگي پس از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پايداري ميكند كه موجب پيوند بيشتر اعضاي خانواده ميشود؛ از اين رو، در خانوادههاي برخوردار از اين باور با وجود مشكلات شديد، مانند معلوليتها، افراد سالهاي طولاني از يكديگر حمايت عاطفي كرده و احساسي رضايتبخش از زندگي دارند.
دیگر کارکرد مرگ، ايجاد انگيزه در افراد و تشويق آنهاست. در كلمات اولياي دين(ع) به پاداشها و نعمتهاي اخروي اشاره شده كه در ازاي انجام وظايف خانوادگي به فرد داده ميشود. توجه به اين نعمتها و آسايش در زندگي اخروي،افراد را برميانگيزد كه رفتارهاي خود را در جهت كسب اين نعمتها، سوق دهند؛ براي نمونه، آياتي از قبيل آيات ذيل، شوق افراد را در انجام وظايف بسيار تقويت ميكند:”شما و همسرانتان در نهايت شادماني وارد بهشت شويد. سينيهايي از طلا و جامهايي در برابر آنها ميگردانند و در آن جا آن چه دلها بخواهد و چشمها از آن لذت ببرد، موجود است و شما در آن جاودانيد، و اين همان بهشتي است كه بهخاطر اعمالي كه انجام ميداديد، وارث آن شدهايد».(زخرف: 70 ـ 72)
نقش مهم دیگر آن در مقابلة مناسب با مشكلات است. خانوادهاي كه به فقدان عزيزي يا معلوليت گسترده يا مشكلات بسيار شديد اقتصادي دچار ميشود، كمتر چيزي مانند باور به معاد ميتواند او را تسكين دهد. اساساً برخي مشكلات جبرانناپذير است و افراد تنها با توجه به پاداشهاي زندگي اخروي ميتوانند خود را آرامش بخشند.
اعتقاد به معاد، نقش مهاركننده و بازدارندة دارد بسياري از مشكلات خانواده به عدم مهار رفتارهايي بازميگردد كه افراد را به تعدي به حقوق يكديگر، تحميل به ديگران و پرخاشگريها ميكشاند. باور به معاد و يادآوري عواقب بد تعدي به حقوق ديگران و عدم انجام مسئوليتها، افراد را تا حدي از رفتارهاي نامناسب بازميدارد. براي نمونه، يكي از آثار بدخلقي در خانواده فشار روحي در عالم برزخ است، به گونهاي كه حتي اگر فرد در ابعاد ديگر زندگي به وظايف خود عمل كند، ولي در خانواده رفتار نامناسب بروز دهد، در عالم برزخ دچار فشار و سختي شديد ميشود. همچنين در كلمات اولياي دين(ع)به عواقب بدرفتاري با همسر اشاره شده است كه توجه فرد به اين عواقب ناخوشايند در زندگي اخروي، ميتواند او را تا حدي از رفتار نامناسب بازدارد.